بی خواب شدم شاید...
چرا اینقدر پر حرف شدم ، فقط دارم مینویسم. تایپ پروپوزال تموم شد اومدم تو وبلاگ . شاید اثرلت همون حالت شعف بعد بی خوابیه . یعنی یه چرت بزنم یا نه برم حموم🙁 ۴۵ دقیقه دیگم آقای مجیدی میاد و روزی از نو . دیروز هم خوب نخوابیدم و بعد داخل اتاق رو ی کتابم خوابم برد اومد بالای سرم مثل فنر از جام پریدم ، اصلا نفهمیدم چرا انگار یه حس غریزه بود یا شاید فکر کردم حمیده میخواد اذیت کنه . ۵ دقیقه ای طول کشید تا بحال خودم اومدم:(
برم دیگه وسایلمو بذارم کم کم چایی رو آماده کنم و بعدشم حمووم