اینجا صدای خسته ی من است

سه شنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۹، ۰۸:۲۵ ب.ظ

یک عاطفه ی نامتناسب

بعد یکماه اومدم اینجا بنویسم که چی؟ از بدبختی ها و ناراحتی هام بگم؟ دیگه خسته شدم . از کار نه ، از این حال بد از این بیچارگی از این نادونی . از همه چی و همه کس ... چه خوبه که اینجا رو دارم بتونم ذره ای خودمو خالی کنم . کاش بی کس و تنها بودم تا از نبودم دل کسی شکسته نمیشد یا کسی دلتنگ و ناراحتم نمیشد . بعد سالها الان میبینم که نبودم برای خودم اهمیتی نداره . میبینم که لرای خیلی های دیگه هم اهمیتی نداره . آخه من چهسودی برای بقیه داشتم لجز یه پسر برای پدر و مادرش که بار عاطفی اون ها رو پر کنه !

اصلا چرا من این مسیری رو اومدم که هر روز خدا با سر و کله توی باتلاقش فرو میرم . چه مسیر های آسونتری هم بود و چه کار های دیگه ای هم میشد کرد. اما راه برگشتی هم نیست . راهی نیست جز رنج و بدبختی و فلاکت . راهی نیست جز زجر دادن این مادر و پدر پیرم...

خودخواهم؟ نه اتفاقا خیلی هم فداکارم . چون بر خلاف خواسته ام مجبور به زندگی هستم تا برای بقیه باشم...

کرونا ، گرونی ، درس افتاده ، بخشی که کلا دود هوا میشه و اتندایی که هر روز خدا فقط تخریب و تحقیرت میکنن . این زندگی برام سخته . میخوام سرم و آروم بذارم و بخوابم...

 



نوشته شده توسط صدای من
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

یک عاطفه ی نامتناسب

سه شنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۹، ۰۸:۲۵ ب.ظ

بعد یکماه اومدم اینجا بنویسم که چی؟ از بدبختی ها و ناراحتی هام بگم؟ دیگه خسته شدم . از کار نه ، از این حال بد از این بیچارگی از این نادونی . از همه چی و همه کس ... چه خوبه که اینجا رو دارم بتونم ذره ای خودمو خالی کنم . کاش بی کس و تنها بودم تا از نبودم دل کسی شکسته نمیشد یا کسی دلتنگ و ناراحتم نمیشد . بعد سالها الان میبینم که نبودم برای خودم اهمیتی نداره . میبینم که لرای خیلی های دیگه هم اهمیتی نداره . آخه من چهسودی برای بقیه داشتم لجز یه پسر برای پدر و مادرش که بار عاطفی اون ها رو پر کنه !

اصلا چرا من این مسیری رو اومدم که هر روز خدا با سر و کله توی باتلاقش فرو میرم . چه مسیر های آسونتری هم بود و چه کار های دیگه ای هم میشد کرد. اما راه برگشتی هم نیست . راهی نیست جز رنج و بدبختی و فلاکت . راهی نیست جز زجر دادن این مادر و پدر پیرم...

خودخواهم؟ نه اتفاقا خیلی هم فداکارم . چون بر خلاف خواسته ام مجبور به زندگی هستم تا برای بقیه باشم...

کرونا ، گرونی ، درس افتاده ، بخشی که کلا دود هوا میشه و اتندایی که هر روز خدا فقط تخریب و تحقیرت میکنن . این زندگی برام سخته . میخوام سرم و آروم بذارم و بخوابم...

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۹/۰۷/۱۵
صدای من

نظرات  (۲)

۱۵ مهر ۹۹ ، ۲۰:۳۴ سایه نوری

با نظرم همه چیز از اون جمله ی نبودنم برای خودم اهمیتی نداره شروع میشه و بس !!

پاسخ:
با اونم تموم میشه 

درود. موندم چی بگم که تکراری نباشه.

شاید بگم منم دردی مثل شما دارم.

😑

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">